مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود، ابلیس را دید که با انواع طنابها به دوش درگذر است.
کنجکاو شد و پرسید:
ای ابلیس ، این طنابها برای چیست؟
جواب داد: برای اسارت آدمیزاد.
طنابهای نازک برای افراد ضعیف النفس و سست ایمان ، طناب های کلفت و محکم هم برای آنانی که دیر وسوسه می شوند.
سپس از کیسه ای طناب های پاره شده را بیرون ریخت و گفت:اینها را هم انسان های باایمان که راضی به رضای خدایند و اعتماد به نفس داشتند، پاره کرده اند و اسارت را نپذیرفتند.
مرد گفت طناب من کدام است ؟
ابلیس گفت : اگر کمکم کنی که این ریسمان های پاره را گره زنم، خطای تو را به حساب دیگران می گذارم . مرد قبول کرد .
ابلیس خنده کنان گفت : عجب با این ریسمان های پاره هم می شود انسان هایی چون تو را به بندگی گرفت!