سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پر ارزش ترین مردم، دانشمندترین و کم ارزش ترین مردم، نادان ترینایشان اند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :29
بازدید دیروز :8
کل بازدید :263684
تعداد کل یاداشته ها : 36
103/9/7
5:34 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
mehdiaz[220]
ی کسی دو از خدا

خبر مایه
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی وبلاگ گروهی فصل انتظار فرزانگان امیدوار افســـــــــــونگــــر منتظرظهور ● بندیر ● دل نوشته های یک دختر شهید بچه مرشد! سکوت ابدی هم نفس مهتاب بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد. بی معرفت گل دختر دریچه ای متفاوت در دنیای وب امام مهدی (عج) تنهایی......!!!!!! .: شهر عشق :. عکس های عاشقانه منطقه آزاد رازهای موفقیت زندگی «نجوای شبانه» دلتنگی و انتظار به همراه مهربونی پاک دیده آدمکها خادمان هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل(ع) ده زیار ترنم نور من و خدایم... عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) محمد قدرتی عاشقانه گروه اینترنتی جرقه داتکو من و تو پاتوق دخترها وپسرها روان شناسی * 心理学 * psychology نبض شاه تور تنها عشق منی متالورژی_دانلودکده ی مهندسی متالورژی Rikhtegari.ir true love خوش مرام سکوت عشق پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان حفاظ حب الحسین اجننی احساس ابری فقط من برای تو امیدزهرا omidezahra جوک و خنده دهاتی شمیم یار قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی کشکول فصل سکوت یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم او گردد شمامه کرمش کار ساز من گل یخ خاطرات باور نکردنی یک حاج اقا پله پله تا خدا... زیبایی سایه خدا بر کهکشانها چند کیلو امیدواری بازی بزرگان رایحه کودکی خاک خسته... شمعی برای پلوتون نشریه عطش پایگاه استخاره و پاسخگویی به مسائل شرعی بهشت نصیب تو باد طهور اکبر من و خدایم خاطرات باور نکردنی یک حاج آقا خبر آنلاین تنهایی.......

کشتی در طوفان شکست وغرق شد. فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره کوچک و بی آب وعلفی شنا کنند و نجات یابند. دو نجات یافته دیدند هیچ نمی توانند بکنند، با خود گفتند بهتر است از خدا کمک بخواهیم . دست به دعا شدند. برای اینکه ببینند دعای کدام بهتر اجابت می شود به گوشه ای از جزیره رفتند.نخست ، از خدا غذا خواستند. فردا، مرد اول ،درختی یافت ومیوه ای بر آن،آن را خورد.سرزمین مرد دوم چیزی برای خوردن نداشت.هفته بعد مرد اول از خدا همسر و همدم خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد، زنی نجات یافت وبه مرد رسید. در سمت دوم مرد دیگر هیچ کس را نداشت. مرد اول از خدا خانه ، لباس وغذای بیشتری خواست، فردا ، بصورتی معجزه وار، تمام چیزهایی که خواسته بود به او رسید. مرد دوم هنوز هیچ نداشت . دست آخر ، مرد دوم از خدا کشتی خواست تا او وهمسرش را با خود ببرد. فردا کشتی ای آمد ودر سمت او لنگر انداخت، مرد خواست بدون مرد دوم، به همراه همسرش از جزیره برود. پیش خود گفت: مرد دیگر حتما شایستگی نعمت های الهی را ندارد، چرا که درخواستهای او پاسخ داده نشد (پس همین جا بماند بهتر است). زمان حرکت کشتی ندایی از آسمان پرسید: (( چرا همسفر خود را در جزیره رها میکنی ؟)) پاسخ داد : این نعمت هایی که بدست آورده ام همه مال خود من است ،همه را خود درخواست کرده ام .درخواستهای او که پذیرفته نشد ، پس لیاقت این چیزها را ندارد.))

ندا ، مرد را سرزنش کرد :(( اشتباه می کنی . زمانی که تنها خواسته او را اجابت کردم این نعمت ها به تو رسید.)) مرد با حیرت پرسید: (( از تو چه خواست که باید مدیون او باشم؟! ))((از من خواست که تمام خواسته های تو را اجابت کنم.)) باید بدانیم نعمت هایمان حاصل درخواستهای خود ما نیست ، نتیجه دعای دیگران برای ماست.


85/5/23::: 12:54 ع
نظر()
  

جاوا اسکریپت